يك قاعده كلي و تقريباً جامع در مورد اكثر زنان اين است كه براي ذهن آنها همه چيز به نوعي و به درجاتي داراي رنگ و بوي احساسي عاطفي نيز هست ولي براي مردان مسائل احساسي عاطفي فقط در زمان و مورد خاص خودش جلوه ميكند.
غالباً مغز و ذهن مردان تك كاره و طبقهبندي شده و ذهن زنان چند كاره و پيچيده است: در مغز مردان براي هر چيز (كار، خانه، همسر، بچه، تفريح، مطالعه، پول و …) به اصطلاح يك قفسه و پروندة مخصوص و مجزايي وجود دارد و در هر زمان خاص فقط كشو و پروندة مربوطه باز ميشود و در پايان بسته ميشود و آنگاه كشو و پروندة ديگري باز ميشود. به همين دليل وقتي به همسرتان سركار زنگ ميزنيد و از او ميخواهيد در زمان برگشت به خانه چيزي بخرد، غالباً فراموش ميكند. اين مسئله نه بدليل اين است كه شما براي او اهميت نداريد، بلكه به اين دليل است كه در آن زمان خاص (يا موقع برگشت) ذهن همسرتان بطور كامل درگير كار بوده و امكان بازكردن كشوي شما و ثبت خواستهتان بسيار سخت و يا امكانپذير نبوده است. باز به همين دليل موقع تماشاي برنامة مورد علاقهاش (مثلاً فوتبال) بهترين زمان براي گرفتن موافقت او براي چيزي و بدترين زمان براي طرح مشكل و حل مسئله است!.
در مقابل، اگر چه در مغز زنان نيز براي هر موضوع كشو و پروندة خاصي وجود دارد ولي مغز آنها قادر است بطور خودكار در آنِ واحد به همة آنها سر بزند. به همين دليل است كه معمولاً در هر مشكل و اختلافي معمولاً حوادث و وقايع تلخ گذشته را نيز به ميان ميآورد و يا يك خانم خانهدار در حالي كه مشغول درست كردن غذا است به برنامه تلويزيوني بدقت توجه كرده، به فرزند خود ديكته نيز ميگويد و در عين حال با دوستش در حال مكالمه تلفني نيز خواهد بود (جل الخالق!)
براي مردان رسيدن به هدف مهم است و براي زنان نحوة رسيدن به هدف: اگر قرار باشد به يك سفر مثلا 500 كيلومتري رفته شود، مرد شال و كلاه كرده و آماده ميشود تا تخت گاز و يك نفس به مقصد برود. اما زن ترجيح ميدهد هر از گاهي در بين راه توقف كرده و چيزي خورده و گپي زده شود. براي يك مرد معمولاً خوردن غذا و سير شدن (و لذت بردن از غذا) مهم است ولي براي يك زن به همان اندازة موارد فوق، اينكه كجا و در چه شرايطي غذا خورده شود و صحبت كردن در حين صرف غذا نيز مهم هستند.
مردان بندرت با گذشته زندگي ميكنند ولي در زنان، گذشته با زندگي حال آنها در هم آميخته است: بجز در موارد بسيار خاص، حوادث و وقايع گذشته در ذهن مردان در گوشهاي از مغزشان محبوس و از ضمير خودآگاهشان خارج ميشوند. ولي زنان بدليل يادآوري مكرر حوادث در ذهنشان (شايد بدليل داشتن وقت آزاد بيشتر و نيز توانايي موثرشان در انجام چند كار در يك زمان) حوادث و وقايع گذشته (حتي از دوران كودكي) در سطح نيمه خودآگاه شان باقي مانده و با كوچكترين جرقه به ضمير خودآگاه آنها وارد ميشود و ذهن آنها را مشغول ميكند (و يا ناخواسته و بطور ناخودآگاه بر ذهن و روان آنها تاثير ميگذارد).
برخلاف زنان، مردان توجه زيادي به جزئيات نميكنند و كل نگرند: مثلاً نظر يك مرد در مورد چهرهاي به صورت زيبا، معمولي و يا دلچسب خواهد بود ولي يك زن در مورد جزء به جزء صورت فرد نظر ميدهد (رنگ چشماش قشنگه، دماغش يه كم انحراف داره، خط چشمش به صورتش نمياد و …).
ارزشها و معيارها: هويت و ماهيت شخصيتي مردان در توانايي شان در انجام كارها، دستاوردها و دستيابي به اهدافشان نهفته و معنيدار ميشود.
– در مردها انجام كارها بوسيله خودشان به منزله كفايت، قابليت و قدرت است.
– براي مردان موضوع و هدف بيش از افراد و احساسات اهميت دارد.
– مردان كمك خواستن را در موارديكه حتی حداقل آگاهي و توانايي را دارند، نشانة ضعف و بيلياقتي ميپندارند (به همين دليل به سختي براي رفع مشكلات خانوادگي حاضر به مشاوره با يك متخصص هستند).
– پرسيدن و سؤال كردن براي بسياري از مردها كسر شان و ناتواني به حساب ميآيد (به همين دليل حاضرند چندين دقيقه يا ساعت براي پيدا كردن آدرسي دور خود بگردند ولي از كسي سؤال نكنند).
– براي بسياري از مردان شكست در هر موردي، ضربهاي سنگين و گاهي جبرانناپذير به هويت و تماميت و حرمت نفس آنها خواهد بود.
– در حاليكه براي اكثر مردان ثروت، قدرت و جاه و مقام در اولويت قرار دارند، براي زنان روابط انساني، مهر و محبت و عشق و زيبايي در صف مقدم هستند.
این مقاله برگرفته شده از کتاب:
- مسائل و مشکلات زناشویی و راهکارها