لوس بودن و لوس شدن در کودکان

تعريف و نشانه‌هاي لوس بودن

در ميان جوامع و فرهنگ‌هاي مختلف مصاديق لوس بودن ممكن است تا حدي متفاوت باشد ولي هسته اصلي در همة آنها يكي است و آن اين كه كودك لوس براي رسيدن به خواسته‌هايش دست به رفتار و مانورهاي نامطلوب و منفي مي‌زند. كودك لوس دچار بيماري «من مي‌خوام»، «من مي‌خوام»، «من مي‌خوام» است. براي او درك و پذيرش اشتراك و حق و حقوق ديگران بسيار مشكل و تا حدي غيرممكن است؛ نمي‌تواند بپذيرد كه همة توقع‌ها هميشه برآورده شدني نيستند؛ او قدردان آنچه را كه دارد نيست و خواسته‌هايش پاياني ندارد. كودك لوس معمولاً مجموعه‌اي از علامت‌هاي زير را دارد:

  • پيرو قواعد نبوده و مايل به همكاري نيست.
  • به پيامهاي نَه، بسه و ديگر پيامهاي محدود كننده پاسخ نشان نمي‌دهد.
  • تقريباً در برابر هر چيزي مخالفت و يا اعتراض مي‌كند.
  • تفاوتي بين نيازها و خواسته‌ها و آرزوهايش قائل نيست.
  • كله‌شق و خودخواه است.
  • نسبت به ديگران غيرمنصف و يا زياده‌خواه است (رفتار سوء استفاده‌گرانه).
  • حق و حقوق ديگران را رعايت نمي‌كند.
  • كم‌حوصله و زود از كوره دررو است.
  • به کرات بداخلاقي يا گريه‌زاري مي‌كند.
  • غالباً از اينكه حوصله‌اش سر رفته است، شكايت كرده و نق مي‌زند.

در چه سني كودك مستعد لوس شدن است؟

اصولاً كودك تا زماني كه دركي از قاعدة علت و معلول و مفهوم زمان را نداشته باشد، امكان لوس شدن را ندارد. اين مسئله معمولاً در حوالي 8 تا 12 ماهگي رخ خواهد داد. به عبارت ديگر تا سن 8 ماهگي اصلاً و تا يكسالگي كمتر نگران لوس شدن فرزندتان بشويد و تمامي نيازهاي او را در اسرع وقت و مهربانانه پاسخ دهيد (البته قرار نيست هميشه خواسته‌هاي او برآورده شوند، همينكه او دريابد شما هميشه بفكر او و در كنار او و براي او هستيد و تمام تلاش خود را جهت تامين آرامش و امنيت او بكار می بنديد كافي است) (براي مطالعه كاملتر به كتاب تربيت و پرورش كودكان از حاملگي تا 2 سالگي از همين مجموعه مراجعه كنيد).

علل و ريشه‌هاي لوس شدن:

نه يك علت بلكه مجموعه‌اي از عوامل دست در دست هم مي‌دهند و در نهايت شخصيت لوس را بوجود مي‌آورند كه مهمترين آنها عبارتند از:

پيوند احساسي عاطفي ناامن

همچنانكه در فصول قبلي ذكر شد، سال اول تولد مرحله برقراري پيوند احساسي عاطفي امن و مطمئن بين مادر و فرزند است كه به آن secure attachment گفته مي‌شود. در چنين حالتي در ضمير ناخودآگاه، كودك درمي‌يابد كه او دوست داشتنی است و تنها نيست و جهان جاي امن و مطمئني است. زيرا كه مادر تقريباً تمامي نيازهاي او را برآورده خواهد كرد و نگران چيزي نخواهد بود. ولي برعكس، كودكي كه از اين موهبت برخوردار نبوده است دنيا (و خصوصاً مادر) را غيرقابل اعتماد پنداشته و براي مقابله يا فرار از آن در ضمير ناخودآگاه خود يا پناه به خشم و غضب برده و يا كلاً سيستم ذهني خود را خاموش کرده و در خود مانده خواهد شد (درجاتي از اوتيسم يا سندرم آسپِرگر).

كمبود توجه و محبت

برخلاف تصور عام، توجه و محبت زيادي، نه تنها كودكان را لوس نمي‌كند بلكه به آنها قدرت و حرمت نفس داده و به شكل‌گيري شخصيت طبيعي و خوب آنها كمك مي‌كند. درست برعكس، كمبود توجه و محبت والدين (خصوصاً مادر) به فرزندانشان است كه زمينه را براي لوس شدن كودك فراهم مي‌كند. نياز به توجه در كودكان آنچنان زياد و شديد است كه كودك حاضر است توجه والدين را حتي به قيمت كتك خوردن به جان بخرد ولي به آنها بي‌توجهي نشود (اين نياز به توجه، حتي در بزرگترها نيز از نيازهاي اساسي بوده و به همين دليل است كه حتي زندانيان به نوعي با زندانبان و شكنجه‌گران خود ارتباط عاطفي برقرار مي‌كنند، البته بدلیل اجبار و عدم وجود حق انتخاب).
توجه: البته در اينجا لازم است دو نكته مهم ذكر شود: نكته اول افتراق بين توجه درست و غلط است. توجه غلط (و يا به عبارتي توجه بيش از حد يا بيجا) زماني اطلاق مي‌شود كه كارهايي را كه كودك بر حسب سن و توانايي‌های تكاملي‌اش خود قادر به انجام آنها است ما برايش انجام دهيم (مثلاً غذا در دهان كودك 3 ساله بگذاريم) و نكته دوم اينكه بدليل محبت كار غلطي انجام دهيم (ما نمي‌توانيم چون فرزندمان دردش خواهد آمد بدليل احساس محبتي كه به او داريم از زدن واكسن خودداري كنيم. از اين نمونه اشتباهات والدين بسيار زياد است).

این مقاله برگرفته شده از کتاب: پرورش،تربیت و مراقبت از کودکان و نوجوانان 2 تا 5 سالگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *