عقل

عقل rational mind or thinking که در 7 سالگی سر و کله اش پیدا میشود تنها مال انسان است و در هیچ موجود دیگر یدیده نمیشود و بر خلاف تمام پدیده های این جهان که بر اساس اصل علیت causality کار میکنند، عقل بر اساس اصل استدلال reasoning یا دلیل و مدرک evidence کار میکند. عقل:
1- با خود آگاهی می آورد
2- به روابط پنهان و عمیق اشای و پدیده ها پی میبرد
3- قوانین جهان را کشف میکند
4- مفاهیم را به درستی تعری ف و تفسیر میکند و در سیستم و مجموعه ی ذهن یخودش نگاه میدارد
5- ترازو و میزان و وسیله ی اندازه گیری در ذهن ماست و مانند ترازو و یا متر برای ما کار میکند
6- با مفاهیم تجریدی و انتزاعی abstract ما را آشنا میکند و میتواند فروزی را در ذهن ما بسازد که عملا در جهان مادی ما وجود خارجی ندارد و محسوس و ملموس نیست و استدلالها ئو بحثهایی هم در این زمینه میتواند داشته باشد که شاهکارش عدد است. ما “پنج تا” از هر چیزی داریم اما خود عدد 5 وجود خارجی ندارد.
7- عاقل کسیست که به گونه ای که طبیعت واقعا کار میکند می اندیشد. عقل ما ار از خرافات و زندانهای فکری و ذهنی بیشماری آزاد میکند.
8- عقل تنها چیزی است در این جهان که ب راساس اصل استدلال کار میکند. با اسناد و مدارک کار دارد و چیزی را همین گونه بدون دلیل و مدرک قطعی نمیپذیرد. من اگر اضافه وزن دارم بارد طبق قانون طبیعت هر روز چند گرم کم کنم و نمیتوانم در عرض یک لحظه 20 کیلو کم کنم اما اگر باور یدارم که غلط است و به آن پی میبرم در عرض چند ثانیه میتوانم برا ی ابد تغییرش دهم و به دور بیندازمش. تنها قسمت آزاد وجود بشر همین عقلش است که به مفهوم آزادی و اصول اخلاقی گره خورده است. بدون عقل ما در زنداهای جامعه- فرهنگ – خانواده – کودکی – تاریخ – زندانهای بیولوژیک و فیزیولوژیک میمانیم. انسان اول در اندیشه اش پرواز کرد و بعد هم با کمک عقل توانست واقعا پرواز کند درحالیکه طبیعت به انسان اجازه ی پرواز نداده بود! اما او از عقل کمک گرفت و هواپیما را اختراع کرد. اشکال عقل در اینست که باید از آن استفاده شود و خود به خود مانند هوش خودکار عمل نمیکند. عقل پدیده ای اختیاریست. انسانها معمولا زمانیکه به مذهب، خانواده و مسائل جنسی میرسند عقل را به مورخصی میفرستند! عقل و اخلاق یا همان اصول اخلاقی( که شامل: 1- عدالت و انصاف 2- رهایی و آزادی 3- محبت و عشق 4- واقیع و حقیقت 4- حرمت و حیثیت است) در هم گرده خورده اند؛ انسان اخلاقث حتما انسان عاقلیست اما انسان عاقل صرفا اخلاقی نیست، به عبارت دیگر سطح اخلاقی آدمها به هیچ وجه نمیتواند از سطح عقلانیشان بالاتر باشد. کودک انسانی:
بین 7 تا 10 سالگی: به خاطر احتیاج و نیازش کار خوب میکند
بین 10 تا 12 سالگی: به خاطر آبرو کار خوب میکند و اکثر آدمها تا آخر همر در همین سطح 12 سالگی میمانند و از ترس آبرو و نیاز کار خوی میکنند و از کار بد دوری میکنند و در واقع سطح عقلانی و اخلاقیشان در حد 12 سالگی است.
بین 12 تا 14 سالگی: قانون مهم میشود و از ترس قانون چیزهایی را رعایت میکند
بین 14 تا 18 سالگی: قانون عادلانه است که اعتبار پیدا میکند و اینگونه او یک مبار زو جنگجوی خوب میشود
بین 18 تا 22 سالگی: رعایت اصول اخلاقی است که دیگر مهم است و اکثر انسانها به این حد رشد عقلی نمیرسند و در همان سطح 12 سالگی میمانند. پس انسان در 22 سالگی اگر رشد عقلانی و در تعاقبش هم اخلاقی خود را به حد تکمیل رسانده باشد میتواند هم عاقل و هم اخلاقی باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *