تصمیم گیری

ما در دنیایی هستیم که همیشه با اطلاعات کم باید تصمیمات بزرگ و مهم بگیریم. آن هم تصمیماتی که مربوط به آیندۀ احتمالی و در ارتباط با دیگرانی است که برایمان ناشناخته است. پس بنابراین ما باید در محیط نسبتأ تاریک و مبهم تصمیم بگیریم. و از خودمان هم نباید انتظار عجیب و غریبی داشته باشیم. ولی عده‌ای هم هستند که از تصمیم‌گیری می‌ترسند و مشکل دارند مانند:
1- ترس از اشتباه و شکست و حرف و نظر و قضاوت مردم است.
2- ناراضی هستند و انتخاب و تصمیم‌گیری شان بین بد و بدتر است و فکر می‌کنند که انتخاب‌های بهتر را می‌توانند داشته باشند.
3- از تصمیم‌گیری می‌ترسند چرا که بعد از آن مجبور می‌شوند کاری را شروع کنند.
4- چون موضوع‌ها برایشان تحمیل شده است و به خاطر فشار و باید دیگران آن کار را انجام داده‌اند معلوم است که به دنبال بهانه‌ای می‌گردند تا آن کار را تصمیم‌گیری را انجام ندهند.
5- گاهی اوقات هم تصمیم‌گیری با ویژگی‌های روانی شخص که باید مرتب و منظم و با برنامه باشد سازگاری ندارد.
به دلیل اینکه در کودکی با این واقعیت روبرو نشده‌ایم که وجود ناقصی imperfect هستیم و این موجود ناقص همیشه اشتباه کرده و می‌کند و خواهد کرد. اشتباه و شکست جزو زندگی است و همۀ آدم‌هایی که به جایی رسیدند و موفق و پیروز شدند در بیشتر موارد چاره‌ای جز اینکه راه اشتباه را می‌رفتند را نداشتند. از طریق اشتباه که یک نوع تمرین است باید مهارتی را پیدا کرد.
وقتی در کودکی برای انجام اشتباهاتمان سرزنش شده‌ایم یا دیگران برایمان تصمیم گرفته اند و یا احتمالأ وقتی اشتباه کرده ایم تا مدت‌ها موضوع در ذهن اطرافیانمان مانده و در اینجا و آنجا درباره اش حرف زده اند به این نتیجه رسیده‌ایم که بهتر است با ترمز روانی زندگی کنیم. چون در حالت ترمز دیگر تصادفی رخ نمی‌دهد.
موضوع اصلی و اساسی که در حرمت نفس self esteem همین اشتباه است. یعنی، فرد سالم و خوددوستی که خودش و دیگران را خوب می‌داند می گوید: من فکرم را می‌کنم، مشورتم را با افراد آگاه و وارد و دانا می‌کنم و در نهایت تصمیمم را می‌گیرم. این تصمیم بهترین تصمیم من است. احتمالأ چند سال بعد به این نتیجه می‌رسم که درست نبوده است. درست نبوده است که نبوده. من که نمی‌توانم تضمین و تعهدی برای 5 یا 50 سال آینده بدهم که برای انتخاب امروزم در 5 یا 50 سال آینده راحت و راضی خواهم بود. من اگر موجود در حال تغییری هستم باید بدانم بسیاری از تصمیم‌ها و انتخاب‌های امروزم در 5 یا 50 سال آینده حتمأ مورد تأییدم نخواهند بود.
بنابراین، انسان با توجه به اینکه موجود ناقص و محدود و مقیدی است با توجه به آگاهی و احتیاج و احساس امروز تصمیم می‌گیرد. اگر در آینده متوجه اشتباه اش شد در مسیری که می‌تواند آن را جبران کند جبرانش می‌کند ولی اگر نتواند آن را به عنوان یک عیب و ایراد در زندگی‌اش می‌پذیرد. ما که نمی‌توانیم همچنان بر روی خرابه‌ها بنشینیم و از وحشت اینکه ممکن است اشتباه بکنیم انتخاب نکنیم.
تنها راهی که ما داریم این است که براساس آگاهی امروزمان انتخاب و تصمیم‌گیری می‌کنیم. روزی که آگاهی ما دگرگون شد کار دیگر می‌کنیم. زندگی نمی‌تواند متوقف بشود تا من و شما تکمیل شویم و به کمال برسیم.
انسان جایزالخطا نیست بلکه حتمی‌الخطا و همیشگی‌الخطاست. به میزانی که آدم بزرگ‌تر و مهم‌تری هستید و کارهای مهم‌تری انجام می‌دهید اشتباهات و خطاهای شما هم بزرگ‌تر خواهد بود. به عنوان مثال، کسی که اتاق را جارو نمی‌کند اشتباه اش این است که اتاقش کثیف می‌ماند ولی جراحی که اشتباه ‌کند ممکن است موجب مرگ بیمارش شود.
باید از بازی‌هایی که ذهن از خود درمی‌آورد خودمان را نجات دهیم. اشتباه اگر در رابطه با دیگران باشد آن را جبران می‌کنیم و معذرت می‌خواهیم ولی اگر در رابطه با خودمان بود از آن می‌آموزیم نه اینکه از آن بیاویزیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *