داشتن انگیزه و برنامه

ما براي اينكه انگيزه داشته باشيم و بعد هدف پيدا كنيم ، مهم ان است كه نياز داشته باشيم . يعني اصولا احتياج و نياز چه فيزيكي ، رواني ، اجتماعي بيش از هر عامل ديگري تعيين كننده انگيزه ها و هدفهاي ماست .
برخي از انسان ها اين نياز را حس نمي كنند و يا قبول ندارند و يا با ان واقع بينانه روبرو نمي شوند و ان انگيزه و هدف را ندارند .
بسياري از اوقات موضوع انقدر به انگيزه و هدف ارتباطي ندارد بلكه بر مي گردد به اينكه من اصولا باوري به يك ثبات و قرار و قائده و قانوني در جهان ندارم و در نتيجه بدليل اينكه فكر نمي كنم كه اگر صد متر رفته باشم به صد متر ان طرف تر مي رسم بلكه مي گويم ممكن است به ده متر يا بيست متر ان طرف تر برسم و با توجه به باورهاي مذهبي بطور مثال ، من همه ي اين كارها را مي كنم اگر خدا بخواهد .
به عبارتي به يكباره يك فاكتوري را وارد اين سيستم و مجموعه مي كنيم كه مي تواند هر معادله اي را بر هم بريزد .

مورد بعد نوعي اضطراب و نگراني است كه اين اضطراب و نگراني در برخي از موراد تبديل به نوعي وسواس مي شود . يعني حال شما بر سر موضوعي مي مانيد و ان انعطاف پذيري را كه بايد داشته باشيد را پيدا نمي كنيد .
مانند مواردي كه فكر كنيم مبادا اتفاقي بيفتد و وضعيت به گونه اي ديگري بشود و همه چيز از دست برود و حالا شما مي بينيد كه به گونه اي ديگري عمل مي كنيد كه اي بسا يك دقيقه قبل عمل نمي كرديد .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *